بلبل نيستم که بر هر شاخه اي غو غا کنم
شمع هستم جان فدايت ميکنم
روزگاري است که من طالب رخسار توام
فکر من باش که ر اين شهر گرفتار تو ام
گفته بودي که طبيب دل بيمار مني
پس طبيب دل من باش که بيمار توام
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0